black flower(p,72)
black flower(p,72)
م/ج: خب... تونستی امگایی پیدا کنی که بتونی مارکش کنی؟ یه جفت خوب که پدرت رو هم بتونه راضی کنه؟
مادرش این بار سریع سراصل مطلب رفت و بی مقدمه سوالی که به خاطرش زنگ زده بود رو پرسید.
جونگ کوک آه کشید.
جفت از کجا باید پیدا می کرد؟
امگاهای زیادی بودند که ازش خوششون میومد و سعی می کردند باهاش قرار بذارن اما نمی تونست بدون شناخت با کسی وارد رابطه بشه.
نمونه اش یوری دختر امگایی که مقابلش نشسته بود و کف پاش رو به پای جونگ کوک میکشید و یه لبخند بزرگ و دندون نما روی صورتش داشت.
جونگکوک : مامان صد بار گفتم بازم میگم بعد از امتحان ها یکی پیدا می کنم.... خیالت راحت شد؟
م/ج: نه مگه چغندره !خیالم راحت نشد تو هر بار همین حرف رو می زنی... اگه سال پیش به حرفم گوش داده بودی ممکن بود من تا الان یک نوه داشته باشم.... مثل بورا مادر سهون هشت ماه دیگه نوه اش به دنیا میاد.
پس بگو چرا مامانش چند وقت بود بیشتر از قبل با شیومین مخالفت می کرد. مادر سهون چند ماه دیگه نوه دار میشد، پس مادر خودشم نوه میخواست اما شیومین به عنوان یه امگای غالب نمی تونست اینو بهش بده.
جونگکوک : مامان بسه دیگه نمیخوام چیزی بشنوم....(سرد)
م/ج: نه جونگ کوک یا تا کریسمس جفتت رو بهمون معرفی می کنی یا خودم برات یه امگای خوب پیدا میکنم.... شوخی هم نمی کنم...
مادرش با لحن تهدید آمیزی گفت.
جونگکوک پوف کلافه ای کشید .
دو ماه دیگه کریسمس بود.
شاید تا اون موقع مادرش حرفی که زده بود رو فراموش می کرد؟
م/ج: خب... تونستی امگایی پیدا کنی که بتونی مارکش کنی؟ یه جفت خوب که پدرت رو هم بتونه راضی کنه؟
مادرش این بار سریع سراصل مطلب رفت و بی مقدمه سوالی که به خاطرش زنگ زده بود رو پرسید.
جونگ کوک آه کشید.
جفت از کجا باید پیدا می کرد؟
امگاهای زیادی بودند که ازش خوششون میومد و سعی می کردند باهاش قرار بذارن اما نمی تونست بدون شناخت با کسی وارد رابطه بشه.
نمونه اش یوری دختر امگایی که مقابلش نشسته بود و کف پاش رو به پای جونگ کوک میکشید و یه لبخند بزرگ و دندون نما روی صورتش داشت.
جونگکوک : مامان صد بار گفتم بازم میگم بعد از امتحان ها یکی پیدا می کنم.... خیالت راحت شد؟
م/ج: نه مگه چغندره !خیالم راحت نشد تو هر بار همین حرف رو می زنی... اگه سال پیش به حرفم گوش داده بودی ممکن بود من تا الان یک نوه داشته باشم.... مثل بورا مادر سهون هشت ماه دیگه نوه اش به دنیا میاد.
پس بگو چرا مامانش چند وقت بود بیشتر از قبل با شیومین مخالفت می کرد. مادر سهون چند ماه دیگه نوه دار میشد، پس مادر خودشم نوه میخواست اما شیومین به عنوان یه امگای غالب نمی تونست اینو بهش بده.
جونگکوک : مامان بسه دیگه نمیخوام چیزی بشنوم....(سرد)
م/ج: نه جونگ کوک یا تا کریسمس جفتت رو بهمون معرفی می کنی یا خودم برات یه امگای خوب پیدا میکنم.... شوخی هم نمی کنم...
مادرش با لحن تهدید آمیزی گفت.
جونگکوک پوف کلافه ای کشید .
دو ماه دیگه کریسمس بود.
شاید تا اون موقع مادرش حرفی که زده بود رو فراموش می کرد؟
- ۶.۵k
- ۱۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط